از نخستین روزهای زندگی انسان بر کره زمین، تهدید و خطر بخشی جداییناپذیر از زندگی او بوده است. انسانهای نخستین در غارها و دشتها با طبیعتی بیرحم روبهرو میشدند؛ حیوانات وحشی در کمین بودند، قحطی و سرما بقای آنها را تهدید میکرد و رقابت با قبایل دیگر، اضطراب دائمی ایجاد میکرد.
به گزارش میگنا در چنین شرایطی، بدن انسان به گونهای تکامل یافت که بتواند به سرعت در برابر خطر واکنش نشان دهد. این واکنش که امروزه آن را مکانیسم جنگ یا گریز (Fight or Flight) مینامیم، مجموعهای از تغییرات فیزیولوژیک است که به محض مواجهه با تهدید فعال میشود. ضربان قلب بالا میرود، تنفس تندتر میشود، خون به سمت عضلات سرازیر میشود و هورمونهایی مثل آدرنالین و کورتیزول آزاد میشوند.
نتیجه این تغییرات، آماده شدن بدن برای یکی از دو گزینه حیاتی است:
مقابله مستقیم یا فرار سریع. این واکنش نه یک انتخاب آگاهانه، بلکه یک پاسخ غریزی و خودکار بود که در طول میلیونها سال در مغز و بدن انسان نهادینه شده است. بدون چنین واکنشی، احتمالاً بقای نسل بشر هرگز تضمین نمیشد.
سازوکار بیولوژیک واکنش جنگ یا گریز
برای درک بهتر اینکه چگونه این مکانیسم عمل میکند، باید به سیستم عصبی انسان نگاهی دقیقتر داشته باشیم. در لحظهای که مغز تهدیدی را تشخیص میدهد، بخشی از مغز به نام آمیگدال (بادامه) فعال میشود و پیام خطر را به سیستم عصبی سمپاتیک منتقل میکند. این سیستم همانند یک زنگ هشدار فوری، فرمان آزادسازی هورمونهای استرس از غده فوق کلیه را صادر میکند.
آدرنالین باعث افزایش سطح انرژی و آمادهسازی عضلات میشود، در حالی که کورتیزول به تثبیت قند خون کمک میکند تا انرژی مورد نیاز در دسترس باشد. در کنار این تغییرات، فعالیتهای غیرضروری بدن مانند هضم غذا کاهش مییابد تا منابع انرژی صرف فعالیتهای حیاتی شود.
نکته مهم اینجاست که همه این تغییرات ظرف چند ثانیه رخ میدهد و فرد بدون آنکه بهطور آگاهانه تصمیم بگیرد، وارد حالت آمادهباش میشود. در گذشته، این حالت تنها چند دقیقه یا نهایتاً چند ساعت ادامه داشت و پس از رفع خطر، سطح هورمونها به حالت طبیعی برمیگشت. این چرخه طبیعی، سلامت جسم و روان انسان را حفظ میکرد.
تغییر ماهیت تهدید در دنیای مدرن
با پیشرفت تمدن و ورود به جوامع صنعتی و پساصنعتی، ماهیت تهدیدها بهطور کامل تغییر کرده است. انسان امروز کمتر با حیوانات وحشی روبهرو میشود، اما با طیف وسیعی از تهدیدهای روانی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکند. فشارهای کاری، استرسهای تحصیلی، مشکلات اقتصادی، رقابتهای اجتماعی، بحرانهای جهانی مانند پاندمیها یا تغییرات اقلیمی، همگی نمونههایی از تهدیدهای مدرن هستند.
تفاوت اساسی میان تهدیدهای امروز و گذشته در این است که این تهدیدها غالباً ناملموس، طولانیمدت و غیرقابل حل فوری هستند.
وقتی فردی با فشار کاری یا مشکل مالی مواجه میشود، بدنش همان واکنش جنگ یا گریز را فعال میکند، اما برخلاف گذشته، امکان دویدن یا مبارزه فیزیکی وجود ندارد.
در نتیجه، انرژی آزادشده در بدن مصرف نمیشود و سطح هورمونهای استرس بالا باقی میماند. همین وضعیت باعث میشود استرس به حالت مزمن تبدیل شود. بنابراین، آنچه در گذشته یک واکنش نجاتبخش بود، در جهان امروز میتواند به تهدیدی جدی برای سلامت فردی و اجتماعی تبدیل شود.
پیامدهای استرس مزمن بر جسم و روان
زمانی که مکانیسم استرس بهطور مداوم فعال بماند، بدن از تعادل طبیعی خود خارج میشود. افزایش مداوم فشار خون، تپش قلب و سطح بالای کورتیزول میتواند به بیماریهای قلبی-عروقی، دیابت و ضعف سیستم ایمنی منجر شود. بسیاری از بیماریهای مزمن مانند زخم معده یا اختلالات گوارشی نیز ارتباط مستقیمی با استرس طولانیمدت دارند.
از نظر روانی، استرس مزمن میتواند منجر به اضطراب، افسردگی، کاهش تمرکز و حتی بروز اختلالات خواب شود. پژوهشها نشان دادهاند که استرس مداوم توانایی ذهنی انسان برای حل مسئله و تصمیمگیری منطقی را کاهش میدهد.
علاوه بر این، روابط اجتماعی نیز تحت تأثیر قرار میگیرد؛ افراد مضطرب بیشتر دچار تعارض میشوند و توانایی همدلیشان کاهش مییابد. به این ترتیب، استرس مزمن نه تنها سلامت فرد را تهدید میکند بلکه بر کارایی و انسجام اجتماعی نیز تأثیر منفی میگذارد.
راهکارهای سالم و علمی برای مدیریت استرس
با توجه به تغییر ماهیت تهدیدها، انسان امروزی مجبور است شیوههای جدیدی برای مدیریت استرس پیدا کند. علم روانشناسی و پزشکی مجموعهای از روشهای سازگارانه را معرفی کردهاند که به کاهش سطح استرس و افزایش تابآوری کمک میکنند.
ورزش یکی از مؤثرترین راههاست، زیرا انرژی آزادشده در بدن را مصرف کرده و هورمونهای شادیآور مانند اندورفین ترشح میکند. مدیتیشن و تمرینهای تنفسی نیز به آرامسازی سیستم عصبی کمک میکنند و سطح کورتیزول را کاهش میدهند.
حمایت اجتماعی، یعنی داشتن دوستان و خانوادهای که فرد بتواند با آنها گفتوگو کند، نیز نقش کلیدی دارد. تحقیقات نشان دادهاند که افراد دارای شبکه حمایتی قوی، کمتر دچار استرس مزمن میشوند.
مهارتهایی مانند مدیریت زمان و حل مسئله نیز ابزارهایی هستند که به افراد کمک میکنند منشأ استرس را شناسایی و بهطور منطقی با آن برخورد کنند. در واقع، این راهکارها جایگزینی سالم برای واکنشهای غریزی گذشته محسوب میشوند.
مکانیسمهای دفاعی روانی و راهکارهای ناسالم
در کنار روشهای علمی، ذهن انسان از مکانیسمهای دفاعی روانی نیز استفاده میکند تا فشارهای ناشی از استرس را کاهش دهد. شوخطبعی یکی از این مکانیسمهاست که میتواند بار روانی موقعیتهای دشوار را سبکتر کند. دلیلتراشی و جابهجایی انرژی روانی نیز نمونههایی دیگر هستند. اما مشکل اینجاست که بسیاری از افراد برای مقابله با استرس به روشهای ناسالم روی میآورند. پرخوری، مصرف دخانیات یا مواد، انزوا، پرخاشگری یا اعتیاد به شبکههای اجتماعی از جمله این رفتارها هستند.
این روشها شاید در کوتاهمدت آرامش کاذبی ایجاد کنند، اما در بلندمدت آسیبهای بیشتری به جسم و روان وارد میکنند. برای مثال، پرخوری منجر به اضافه وزن و مشکلات متابولیک میشود و مصرف مواد احتمال ابتلا به بیماریهای جدی را افزایش میدهد.
بنابراین، آموزش و آگاهیرسانی در زمینه تفاوت میان روشهای سالم و ناسالم مقابله با استرس اهمیت فراوانی دارد.
اگرچه بدن انسان هنوز همان واکنشهای بیولوژیک انسان نخستین را دارد، اما شرایط زندگی تغییر کرده است. تهدیدهای امروز بیشتر روانی و اجتماعی هستند و همین امر ضرورت یادگیری مهارتهای جدید را آشکار میکند.
دکتر محمدرضا مقدسی مدیر و موسس خانه تاب آوری تاکید میکند تاب آوری به معنای توانایی سازگاری و بازگشت به تعادل پس از بحران، شرط اصلی زندگی سالم در دنیای مدرن است. جوامعی که بر آموزش تابآوری و مدیریت استرس سرمایهگذاری میکنند، نهتنها سلامت فردی شهروندان خود را ارتقا میدهند بلکه توان جمعی برای مواجهه با بحرانهای جهانی را افزایش میدهند. آینده بشر در گرو آن است که بتواند انرژی آزادشده از واکنشهای زیستی را به جای انباشت در بدن، در مسیر رشد فردی، خلاقیت، نوآوری و انسجام اجتماعی به کار گیرد./ال
💬 نظرات خود را با ما در میان بگذارید