به گزارش ایکنا، فاطمه رجبی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع)، سوم مهرماه در نشست کرسی «روششناسی شناختاری مرگ و جاودانگی» که از سوی دانشگاه باقرالعلوم(ع) برگزار شد با اشاره به اهمیت این بحث، گفت: برای این که درباره روششناسی شناختاری مرگ و جاودانگی بحث کنیم باید از دو منظر نگاه کنیم، اول؛ روششناسی سنتی در طول تاریخ چه در جهان غرب و چه جهان اسلام و نقد آن و دوم؛ روششناسی کارآمد و مطلوب که اگر بتوانیم بهره بیشتری ببریم.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع)، افزود: ما اگر وارد هر علمی بخواهیم بشویم قبل از ورود باید از آن شناخت داشته باشیم که فلسفه علم و علمشناسی علم است و روششناسی شناختاری هم یکی از موضوعات علم کلام است.
رجبی با بیان اینکه گاهی روش پژوهش و تحقیق در یک علم را مورد توجه قرار میدهیم ولی گاهی مسئله را جزئیتر کرده و روی روش تحقیق در یکی از مسائل آن علم میبریم، ادامه داد: برخی از مسائل یک علم اگر ویژگی خاصی داشته باشند باید روش خاصی را هم پی بگیریم مثلا در علم کلام، بحث مهدویت گستردگی زیادی پیدا کرده و خودش یک رشته تحصیلی مستقل شده است و با وجود اینکه یکی از مباحث مربوط به امامت است و امامت یکی از مسائل علم کلام است، واجد روششناسی مخصوص به خود است.
رجبی با بیان اینکه بحث معاد در کلام قدیم و جاودانگی و مرگ در کلام جدید مورد بحث است، اظهار کرد: ما ابتدا از این جهت بحث میکنیم که این موضوع در بین فلاسفه و متکلمان غربی و غیرغربی چگونه بحث شده و چه مواجههای داشتهاند. با بررسی در آثار اندیشمندان و متکلمان غربی به این نتیجه میرسیم چند روش را به کار بردهاند که روش اول رهیافت علمالنفس فلسفی است.
رجبی گفت: افلاطون مرگ و جاوادانگی را از طریق تجرد و بقای نفس ثابت کرده و میگوید ارواح قبل از هبوط در عالم مُثُل، دارای حیات بودهاند که با حضور در دنیا گرفتار بدن و محدود میشوند و اگر بخواهند به اصل خود برگردند باید تزکیه نفس صورت بگیرد تا به جایگاه خود برگردد.
استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) ادامه داد: ارسطو نفس ناطقه آدمی را غیرمادی و جوهر نفس را بعد از مرگ غیرجسمانی باقی و جاودانه میداند. روش ارسطو برای پژوهش در بحث مرگ، قیاسی و برهانی است؛ نوافلاطونیان که همزمان با آغاز پیدایش مسیحیت در غرب بودند مسئله جاودانگی و مرگ را با ترکیبی از روش افلاطون و ارسطو مورد بحث قرار میدهند لذا میگویند نفس انسانی در قوس نزول و پیدایش کثرت در هستی به عنوان کاملترین وجود است و اگر این کثرات بخواهد به وحدت برگردد باید به قوس صعود برود که ترکیبی از روش افلاطونی و ارسطویی است.
تبیین سکولار دکارت از مرگ و جاودانگی
استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) با بیان اینکه دکارت طرح نویی را در این زمینه مطرح کرد و مدل معرفتی به صورت کلی تغییر کرد، افزود: به این صورت که وارد عقلانیت سکولار و غیردینی شد و نتیجه تحلیل دکارتی با عقلانیت مسیحی تفاوت داشت زیرا در عقلانیت مسیحی نظریات همخوانی با اندیشه مسیحی دارد ولی فضای اندیشه دکارت کاملا بریده از آموزههای دینی و سکولار است.
وی اضافه کرد: بعد از دکارت هم جریان تجربهگرایی توسط جان لاک و هیوم مطرح شد که در تضاد با اندیشه دکارت بود و در وادی مرگ و جاودانگی دچار شک و تردید و لاادریگری شدند ولی کانت که عقلگرای مطلق بود وقتی با آثار هیوم روبرو شد گفت دیدن آثار هیوم سبب شد تا من از خواب جزمیت بیدار شوم لذا او مباحث عقل نظری و عقل عملی را بیان کرد.
رجبی تصریح کرد: در اوایل قرن بیستم دوباره تجربهگرایی به نحوی شدیدتر به میدان علم برگشت و هر چیزی مانند معاد و جاودانگی که قابل تجربه نیست سحر و خرافه نامیده شد و در ادامه هم جریاناتی پیدا شد که مباحث نفس و جاودانگی را نادیده گرفتند البته کسانی چون هایدگر باز توجه به بحث مرگ و جاودانگی داشتند و با روش خودشان کار کردند ولی در اقلیت بودند و غلبه با فراموشی مرگ و جاودانگی بود.
بازگشت به کاربرد آموزه مرگ در درمان بیماریهای روانی
رجبی با بیان اینکه در نیمه اخیر قرن بیستم که ما هستیم و عصر احساس پوچی و بیمفهومی زندگی است، گفت: امروزه بحث مرگ و جاودانگی دوباره در حال زندهشدن است و روان درمانگران دوباره به بحث مرگ برای درمان بیماریها رو آوردهاند.
وی با بیان اینکه در عالم اسلام هم چند روش در مواجهه با مرگ وجود دارد، افزود: یکی رهیافت اخباریگری است که مرگ و جاودانگی فقط با رویکرد حدیثی قابل تبیین است؛ رویکرد دیگر، فلسفی عقلانی است همان روش افلاطونی و البته چون از آموزههای دینی بهره دارند نتایجی که ابنسینا و فارابی میگیرند متفاوت از نتایج افلاطون است.
وی با بیان اینکه روش دیگر شهود باطنی است، اظهار کرد: این روش عرفانی است و کسانی چون محیالدین عربی از آن بهره میبرد و در روش سنتی کلامی هم از عقل و وحی بهره برده میشود و مثلا امامیه از هر دو روش عقلی و نقلی استفاده میکند.
رجبی با بیان اینکه روش دیگر، روش ملاصدرا است که وی از عقل، وحی، نقل و عرفان و … بهره برده است لذا از جامعترین روشها در تبین بحث مرگ و جاودانگی است، اضافه کرد: کسانی چون بازرگان و سحابی هم تحت تاثیر جهان غرب، تلاش کردند تا مرگ و جاودانگی را از منظر تجربی تبیین کنند.
استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) ادامه داد: اگر در مورد معاد بخواهیم با یکی از این روشها روبرو شویم و نتیجه بگیریم قطعا به نتیجه نخواهیم رسید و دچار سردرگمی میشویم. تنها روشی که تا حدودی جامعیت دارد روش ملاصدرا است لذا موفقتر هم بوده است لذا باید دنبال روش جامعتری در تبیین این بحث باشیم.
روششناسی مطلوب
رجبی بیان کرد: برای رسیدن به روش مطلوب باید در پرتو قرآن، نهجالبلاغه و دانشهای تجربی و فلسفی یکسری ویژگی برای مسئله مرگ و معاد شناسایی کنیم مثلا مرگ یک امر حتمی و ضروری از نظر علمی و دینی و فلسفی است؛ مسئله دیگر اینکه مرگآگاهی برای همه هست؛ مرگ هویت الهی و ربانی دارد و از موجودات خداوند است؛ مرگ امر وجودی در برابر حیات و زندگی است و این تقابل از نوع تضاد و عدم و ملکه و … نیست بلکه هر دو امری وجودی هستند و هر کدام هم جایگاه خود را دارند.
وی افزود: مسئله دیگر اینکه مرگ از جهت بقا و فنا به رنگ زندگی است و انسان با مرگ نیست نمیشود و تنها از یک مرتبه به مرتبه دیگر منتقل میشود؛ مرگ ترک یک مرتبه و ورود به مرتبه دیگر است لذا باید از این منظر مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
وی تاکید کرد: در نتیجه معتقدیم که رسالت قرآن و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) انتقال انسان از مرحله طبیعی به مرحله عقلانی و مرحله ربانی است و در این صورت حیات انسان طیبه است و با مرگ هم در آن دنیا حیات ربانی دارد و هم در دنیا از آثار این نوع عقیده و حیات طیبه بهرهمند خواهد شد.
وی تاکید کرد: در حقیقت قرآن و اهل بیت(ع) آمدهاند که انسان را به چنین رتبهای برسانند که نمونههای متعدد آن را میتوان در طول قرون متمادی دید؛ الان ملاصدرا و علامه طباطبایی و امام و شهدا امروز از زمان حیاتشان تاثیرگذارتر هستند.
رجبی گفت: بنابراین روششناسی در بحث مرگ و جاودانگی ما را به این نتیجه میرساند که باید از همه روشها در تبیین آن بهره ببریم مثلا در برخی مباحث مانند میزان و صراط راهی جز نقل نیست؛ برخی مسائل از طریق عقل و تجربه و عرفان کسب میشود مانند بحث علمالنفس و برخی هم فقط از طریق قرآن. بنابراین باید از جمیع این راهها و روشها بهره ببریم.
در ادامه شریففر به عنوان ناقد با بیان اینکه انتخاب این موضوع و قلم روان در مقاله از محسنات است به یکسری نقاط ضعف هم پرداخت و گفت: در نوشتار ایشان توضیح کافی در مورد روششناسی ارائه نشده است زیرا روششناسی با توجه به کاربردهای مختلف کمتر مورد توجه بوده است که شناسایی خود روش یکی از این کاربردها است.
وی افزود: خوب بود کارکرد علم کلام و الگو و چارچوب روششناسی در این بحث بیان میشد ولی مشخص نیست که روش شما در چه دستهبندی است مثلا درون دینی یا برون دینی است؟ یا مثلا گاهی بین روش عقلی و نقلی تفکیک شده و مراد از عقل هم تعریف شده است ولی در مقاله شما این مباحث تفکیک نشده است.
شریففر گفت: مفهوم جاودانگی و مرگ باید ابتدا مفهومشناسی میشد زیرا ابهامات مهمی در مورد هر دو مفهوم وجود دارد که باز در بحث شما این مسئله روشن نیست. مثلا آیا مرگ، مرگ بدن است یا نفس یا هر دو. در دیدگاههای مختلف بعد از مرگ هم جای کار تحقیقی بیشتر دارد؛ اگر مرگ را مرگ جسم بدانیم مراد نابودی جسم و روح هر دو هست یا فقط بدن و اینکه وقتی مرگ رخ دهد آیا جسم باقی خواهد ماند، روح باقی خواهد بود که در قالب بحث معاد جسمانی قابل تبیین است. اینکه جاودانگی به چه معناست آیا باید از منظر دینی بحث کنیم یا فلسفی و سایر مناظر.
💬 نظرات خود را با ما در میان بگذارید