گذار سلامت از این دوران نیازمند شناخت است؛ هرچه والدین، نظام تعلیم و تربیت و جامعه شناخت خود را از دوره نوجوانی ارتقا دهد، گذار از این دوران به ترتیب ابتدا برای خود نوجوان سپس خانواده و جامعه آسانتر خواهد بود و شاهد چالشها، اختلالات و معضلات کمتری خواهیم بود.
ایکنا برای پرداختن به موضوع «شناخت چالشهای روانشناختی نوجوانان» گفتوگویی با فاطمه قاسمزاده، دکترای روانشناسی و عضو انجمن روانشناسی ایران انجام داده است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
دوره نوجوانی از نظر روانشناسی و کنوانسیون حقوق بشر، ادامه دوره کودکی محسوب میشود. دوره کودکی در این کنوانسیون تا سن ۱۸ سال را شامل میشود. در حالی که در کشورمان نوجوانی را جزئی از دوره کودکی محسوب نمیکنیم. این سن بسیار حساس است و باید مراقبتهای بیشتری کرد و نباید نوجوانی را سن بزرگسالی تلقی کرد. نوجوانی بینابین کودکی و بزرگسالی است و آنها مشکلات بیشتری نسبت به سن کودکی دارند.
نکته مهم دیگر این است که سن نوجوانی در قانون کار کشورمان، منع قانونی ندارد در حالی که باید در این زمینه بازنگری شود و حداقل ساعات محدودی اجازه کار داشته باشند، اما میبینیم که بسیاری از نوجوانان در بدترین سن وارد بازار کار میشوند که شاید حضور آنها در برخی از این جوامع مناسب نباشد.
نوجوانان ممکن است حتی خودشان هم خود را بزرگسال بشمارند و برخی کارها را انجام دهند که مناسبت آنها نیست. البته برخی والدین نیز از آنها انتظار بیشتری دارند و این انتظارات میتواند آنها را دچار اضطراب و استرس کند. در واقع نوجوانان تغییرات گستردهای را در ابعاد گوناگون همچون مسائل عاطفی، روحی، روانی، فکری، اجتماعی، شناختی و جسمی تجربه میکنند و خود را برای چالشهای بزرگ و مهم زندگی در دوره بزرگسالی آماده میکنند و به دنبال کشف هویت خود هستند. به همین دلیل اگر از سوی والدین و سایر اعضای خانواده درک نشوند، به شدت دچار آشفتگی خواهند شد و همین مسئله میتواند این دوره را به دوره بحرانی تبدیل کند و بیشترین بخش این بحران مربوط به بحران هویت است.
ـ چگونه میتوان از این دوره بحرانی به سلامت عبور کرد؟
والدین همواره باید تکیهگاه امن برای فرزندانشان باشند تا نوجوان در پناه آنها از بحرانهای این دوره عبور کند. در واقع آنها باید به اندازه کافی برای فرزندشان وقت بگذارند، حرفهای او را بشنوند و بیش از همه شنونده باشند تا گوینده. در مقابل رفتارهای او، واکنش تند نشان ندهند، چون فرزندشان به واسطه همین رفتار از آنها فاصله خواهد گرفت. متناسب با سن او رفتار کرده و امر و نهی نکنند و در یک عبارت با او دوست باشند.
ـ رایجترین چالشهای روانشناختی که نوجوانان با آن مواجه هستند، چیست؟
در حال حاضر میان آموزشهای خانواده و مدارس تضاد وجود دارد و این مسئله نوجوانان را سردرگم میکند. البته ممکن است به هیچ یک از این آموزشها توجه نکنند. این تضاد شادی و نشاط را از آنها میگیرد. اغلب نوجوانان ما اوقات شاد و هیجانانگیزی که مناسب سن آنها باشد، ندارند و اغلب والدین مشغلههای فراوانی دارند و نمیتوانند چنین امکانی را برای آنها فراهم کنند.
یکی از چالشهای نوجوانان، انتخاب رشته تحصیلی است، چون مستقیماً در آینده آنها تأثیرگذار خواهد بود و آنها دچار این ابهام هستند که آیا باید شغل پردرآمدی را انتخاب کنند یا به علایق و استعدادهای خود توجه کنند. والدین در این زمینه باید همراهی بیشتری با نوجوان خود داشته باشند و از مشاورههای روانشناسان بهره گیرند.
نامشخص بودن آینده برای آنها، نوجوان را دچار ترس و اضطراب میکند. نوجوانان نیاز دارند تا در این مسیر، با حضور و راهنمایی والدینشان، اعتماد به نفس و اطمینان به خود پیدا کنند. ارائه حمایت عاطفی و ارتباط صمیمی با والدین میتواند به نوجوانان کمک کند تا با این ترسها بهتر مقابله کنند.
ـ وقتی صحبت از چالشهای روانشناختی نوجوانان میشود، برخی گوشیهای همراه را مقصر اصلی این چالشها میدانند، دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
با این دیدگاه مخالفم. شاید گوشیهای همراه و دسترسی به فضای مجازی و برخی محتواها در روح و روان آنها مؤثر باشد و در برخی موارد این محتوا مناسب حتی بزرگسالان هم نباشد، اما عامل و مقصر اصلی چالشهای آنها نیست. چون آنها در فضای واقعی دچار چالشهای مهمی هستند که اهمیت آن کمتر از فضای مجازی نیست. اگر خشونت را درنظر بگیریم، خشونت در فضای مجازی وجود دارد، اما مهم است که خانوادهها مراقبت کنند و اجازه ندهند، وارد این فضاها شوند. واقعیت این است که، خشونتی که در جامعه ما وجود دارد، دست کمی از خشونتهای فضای مجازی ندارد.
نوجوانانی که رفتارهای خشونتآمیز در خانواده را تجربه میکنند، این خشونتها را در جامعه، مدرسه و … هم بروز میدهند، در واقع آنها به سبب یکسری مسائل دچار این خشونت شدهاند. متأسفانه جهان خشونتآمیز شده است و آمارهای جرایم حاکی از افزایش خشونت در جامعه ما نیز است؛ این مسائل ناراحتکننده است. اغلب اخباری که از تلویزیون میبینیم و یا از شبکههای اجتماعی دنبال میکنیم و یا ناخودآگاه چشممان به آنها میخورد، اخبار جنگ، خشونت و … است و همه آنها در خانوادهها تأثیر میگذارد.
ـ استفاده گسترده از فناوری مانند شبکههای اجتماعی و بازیهای رایانهای چه تأثیری بر سلامت روان نوجوانان دارد؟
یکسری قواعد و قوانینی در کشورها وجود دارد که نوجوانان را از دسترسی به گوشی همراه و شبکههای اجتماعی و برخی بازیها منع میکند. مثلاً در برخی کشورها ممنوعیت از سن ۱۰ سال و برخی ۱۲ سال و … است. در کشور ما نیز این مسئله باید مورد توجه قرار گیرد و خانوادهها مجاب شوند که این قانون را رعایت کنند و نظارت کافی در این زمینه داشته باشند، هم به دلیل خشونتی که در این فضا وجود دارد و هم آسیبهایی که به آنها میرساند.
کودکان حتی زیر دو سال را دست به گوشی میبینیم که والدینشان اظهار میکنند که آنها در حال تماشای کارتون و تصاویر آموزشی هستند، در حالی که کودک در این سن باید ارتباط بیشتری با پیرامون خود داشته باشد، اشیاء را لمس کند، در محیطی چون پارک، طبیعت و … حضور یابد تا شناخت بیشتری نسبت به محیط خود پیدا کند، درخت، برگ، گل و … را لمس کند، پرندگان را ببیند و در این فضا تنفس کند. این مسائل به رشد شناختی آنها کمک میکند.
متأسفانه در کشورمان هیچ قاعده و قانونی در این زمینه وجود ندارد و اگر وجود دارد رعایت نمیشود. البته برای آگاهی خانوادهها هم روشهای مناسب وجود ندارد. خانوادهها آموزش نمیبینند که در شرایط و فضایی که همه درگیر فضای مجازی، گوشیهای همراه و … هستند، چه رفتاری داشته باشند. البته برخی کارگاههای آموزشی در این زمینه وجود دارد، اما همه خانوادهها به دلیل قیمت بالای این کارگاهها نمیتوانند دسترسی داشته باشند.
ـ نقش خانواده، مدرسه و جامعه در پیشگیری و درمان مشکلات روانی نوجوانان چیست؟
متأسفانه متولی خاصی برای آموزشهای خانواده وجود ندارد، آموزش و پرورش هم برای آموزش خانوادهها و حتی دانشآموزان کاری نمیکند و در بعضی مدارس حتی مشاور و روانشناس نداریم؛ حضور روانشناسان و مشاوران در مدارس میتواند بسیاری از این مشکلات را رفع کند. این مسائل باید مرتفع شود، وگرنه اینکه فقط بگوییم نوجوانان دچار این مشکلات و چالشها هستند، مشکلی از آنها حل نمیکند. جمعبندی این مسائل و مشکلات، مناسب است، اما باید به فکر راهکار و راهحل باشیم و این آموزشها را در مدارس و مراکز دولتی گسترش دهیم تا خانوادههایی که توان مالی مناسبی برای بهرهگیری از مشاورههای روانشناس ندارد، بتوانند در این آموزشها حضور یابند.
با وجود نظارتهایی که سازمان روانشناسی بر عملکرد روانشناسان دارند، اما گاهی تعرفههایی را شاهدیم که باور نکردنی است. از این رو این موانع باید از سر راه خانوادهها برداشته شود و حداقل امکاناتی را برای خانوادهها فراهم کنند.
براساس آمارهایی که چند سال پیش مشاهده کردم، این آموزشها بیتأثیر نیست و باید جدی گرفته شود. همچنین متأسفانه مادران جایی آموزش نمیبینند و حتی مادران تحصیلکرده هم در برخورد با فرزندانشان نسبت به مادران بدون تحصیلات عالی، تفاوتی ندارند؛ بنابراین این آموزشها و حضور مشاوران در مدارس به ویژه مدارس دولتی باید جدی گرفته شود.
برنامههای تلویزیون نیز باید مسائلی، چون جلوگیری ترویج خشونت، ناامیدی و … را مورد توجه قرار دهند و یا حداقل والدین باید در تماشای حتی برنامههای تلویزیونی انتخابگرانه عمل کنند، چون همه آنها مناسب کودکان و نوجوانان ما نیستند.
گفتوگو از سمیه قربانی
خبرگزاری ایکنا
💬 نظرات خود را با ما در میان بگذارید